سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
پیوندها
طراح قالب

Powered By
BLOGFA.COM
دانلود ترانه ی پایانی اخراجی های 3

 

http://www.upload.iran-forum.ir/uploads/1300866363.mp3


مطلب دوستان (مسعود ده نمکی): رشیدپور علیه اخراجیهای 3

اhttp://d-moradian.blogfa.com/

این عکسی از صفحه فیس بوک رضا رشید پور مجری سابق صداوسیمای ایران است.

همانطور که می بینید، فردی که داعیه روشنفکری دارد،از سطح طبقاتی متوسط به بالایی (احتمالاً) و  یک جایگاه تحصیلی (قاعدتاً) برخوردار است. اما از محتوای این نوشته چه برداشتهایی می شود کرد؟

1-     اخراجی ها دهن کجی به فرهنگی است که آقای رشیدپور نماینده آن است

2-     اخراجی ها ظلمت است برای آن فرهنگی که ایشان مدعی آن هستند

3-     عموم مردم ایران آدمهای فرهنگ ناشناس هستند چون به دیدن این فیلم رفتند

4-     اخراجی ها سه برابر نادر از سیمین فروخته و این شرم آور است برای فرهنگی که وی ادعایش را دارد.

 

تا اینجای مساله چیز مهمی نیست و آقای رشیدپور حق دارد به فیلمی که بدش می اید نقد کند ... اما آیا نقد کرده؟

در فیس بوک برای ایشان نوشتم من با تمام نفرتی که از اجرای مقلدانه ی شما (از لری کینگ و شهریاری ... چه قرابتی!) داشته ام حداکثر مخالفتم با اجرای شما تعویض کانال بوده و در اکران فیلم سطحی و مزخرف ( ازدید من) گزارش یک جشن ا ، ترک سالن تنها اعتراض من به فیلمی بود که نماینده فرهنگی است که شما مدعی آنید. اما چه می شود که روشنفکرانی که ادعای تکثر گرایی دارند این چنین برمی آشوبند و عصبانیت از حضور موفق مخالف خود را با تحقیر مردم  نشان می دهند؟ کدام مردم از دید آقای مجری نادان و نا آگاهند؟ مردم روستاها و شهرستانها و حتی مردم طبقات متوسط شهری که به دیدن یک فیلم رفته اند؟ برای من سوالاتی است که شاید بد نباشد آقای رشیدپور پاسخی به آن بدهند:

1-     تعریف شما از آگاهی چیست؟

2-     تعریف شما از مردم چیست؟

3-     تعریف شما از چماق چیست؟

4-     تعریف شما از فاشیزم چیست؟

رفتار آقای رشید پور دقیقا رفتار همان طایفه ایست که در جریان اکران فیلم پایان نامه با انواع و اقسام رفتارهای غیر فرهنگی (حتی با تعاریف مجری محترم از فرهنگ!) که تا صادر کردن اصوات حیوانات از خود هم پیش رفت نسبت به ساخت و اکران تنها فیلم ضد سبز جشنواره اعتراض کردند! این رفتار دقیقا مشابه همان رفتاری است که در اوج اقتدار نشریات مسلسل وار دوم خردادی توسط هوادارن افراطی این جریان در پارک لاله رخ داد : کیهان سوزی، این رفتار دقیقا رفتار طبرزدی و جریان زیر دستش است(به خاطر آقای مجری هست احتمالا جریان مضحک جلوی دانشگاه تهران در فحاشی به آیت الله کاشانی را)، این رفتار دقیقا رفتار کارمندان محمد قوچانی است که در دوره دوم خرداد رای مردم را نشان خرد جمعی می دانستند و در 5 تیر 84 در وبلاگهایشان نماد گاو بودن مردم ایران !

بله از این نظر که منافع عده ای را اخراجی ها تهدید می کند و مبحث مهم امکان بیان موفق و فراگیر را (با تمام ضعف های ساختاری اش) برای افرادی غیر از جریان فاشیستی حاکم بر سینمای کشور رقم می زند زنگ خطری است برای کسانی که با تمام پول بیت المال هم که به صحنه می آیند خروجی شان می شود: گزارش یک جشن،یک حبه قند، چیزهایی هست که نمی دانی، مرگ کسب و کار من است و قطعاً صبر کنید تا فروش اینها را با فروش دو فیلم مخالف خوان جشنواره (اخراجی ها و پایان نامه) قیاس کنید.آنوقت می فهمید داد و فریادها از کجاست!

اما در این میان بیچاره فرهادی که این طایفه گوشت قربانی اش کردن و با ماراتن ساختن از اکران این دو فیلم در گیشه عملا باعث ضربه زدن به جریان روشنفکریی می شود که شاخ غولش فرهادی است!

بهرحال حوالت تاریخی بر آن است که امثال رشیدپور خون خونشان را بخورد و فیلم امثال ده نمکی بفروشد. مثل روزی که افق فروخت ، آژانس فروخت و باز بزرگترهای امثال رشیدپور خون خونشان را خورد !

 


راهنمای راهیان نور ولایت (قسمت 2)
برای اولین بار پس از جنگ قفل خاطرات حاج حسین الله کرم شکست... محسن وزوایی شاگرد اول دانشگاه شریف و کسی که از لانه جاسوسی بالا رفته بود و آن را تسخیر کرده بود؛ به راحتی و خوبی به انگلیسی صحبت میکرد. مهمترین ماموریت سپاه اسلام که به دست گرفتن توپخانه عراق بود به ایشان سپرده شده بود که باید 25 کیلومتر پیاده راه می رفتند...

 "عماریون"- یکی از گردان هائی که ماموریت پیدا کرد گردان محمد رسول بود که فرمانده اش محسن وزوایی بود شاگرد اول دانشگاه شریف و کسی که از لانه جاسوسی بالا رفته بود و آن را تسخیر کرده بود؛ به راحتی و خوبی به انگلیسی صحبت میکرد. مهمترین ماموریت سپاه اسلام که به دست گرفتن توپخانه عراق بود به ایشان سپرده شده بود که باید 25 کیلومتر پیاده راه می رفتند، از موانع زیادی عبور میکردند.
برای اینکه جای پای آنها روی شن ها نماند بچه ها ر وی کولشان 15 طاقه موکت حمل کرده و آنها را پهن میکنند تا دشمن متوجه رد پا نشود و بدون هیچ صدائی به توپخانه دشمن برسند. قبل از رسیدن گردانهای دیگر قسمتهائی از منطقه را گرفتند، مسئول اطلاعات جنگ با شنود متوجه می شود که دشمن به گردان توپخانه دستور عقب نشینی می دهد و توپخانه در حال جمع آوری بود و توپ ها مشغول فرار هستند؛ محسن رضائی میگوید دو رکعت نماز برای سلامتی آقا امام زمان بخوانید و همه دعا کنید تا خدا کمک کند و دعا کنید.
بچه ها یادتان نرود ناصر الدین شاه لشکر دعا تشکیل داده بود لذا 17 شهر قفقازز را آنها از دست دادند. بچه ها آمدند تا پای کار ولی متوجه میشوند دشمن مثل اینکه نیست و ناگهان یکی از توپ شلیک میکند و بچه ها دهانه توپخانه را می بینند. بچه ها قبل از اینکه دشمن با توپخانه بگریزد او را محاصره و توپخانه را گرفتند و توپخانه سپاه
را برای گرفتن خرمشهر تشکیل دادند. بنا بر این به یاد شهید وزوایی و یارانش باشید و اشاره به آنها کنید و یاد آنها باشید و خنده ها را قطع کنید و یاد آنها باشید.
سپس وارد منطقه ای به نام دشت عباس می شوید که محل شهادت افراسیابی ها وشهیدان بسیاری هست. گردان اینها در محاصره عراق می افتد و عراقی ها با خمپاره 60 این گردان را می زنند، شهید ابراهیم هادی با عراقی ها مذاکره میکند 10 ساعت مذاکره میکند که عراقی ها دست از جنگ بردارند ولی نتیجه ندادو دوباره عراقی ها با خمپاره 60 شروع به کشتار بچه ها کردند؛ ابراهیم هادی بچه ها را جمع کرد و روضه حضرت زهرا(س) می خواند. تا عصر این ماجرا ادامه داشت در اولین فضائی که پیدا شد پل رودخانه رفاعیه را از دست دشمن در آوردیم، به پل رفاغیه رسیدید اگر مداح دارید روضه بخوانید الان این رودخانه آب ندارد، بشینید به یاد شهید ابراهیم هادی، شهید افراسیابی که با تدابیر بسیار قوی توانستند بحران رو کنترل کنند گریه کنید.
به روستای چنانه میرسید سپس به تنگه برغازه می رسید و از آنجا که سرازیر می شوید منطقه دشت و زمین رمل میشود ریگ های بسیار نرم و دوست دارید با رمل ها بازی کنید اما دقت داشته باشید این رمل ها با خون شهدا آغشته است دست چپتون یه مکانی هست به اسم موقعیت شهید حسین اسکندرلو؛ حسین اسکندرلو بچه شهرک کاروان تهران بود جزو فقیر ترین آدم های تهران بود؛ در زمان شاه اسم این شهرک، شهرک کافران بود، سال 64 وقتی که فاو را تصرف می کنیم عراق دست به یک سری عملیلت های متحرک میزنه تا بتواند مهران را بگیرد.
حسین اسکندرلو مامور پاتک به دشمن میشود حسین پاها را برهنه کرده و پیراهن را باز کرده و رو به دشمن میکند مانند کاری که «عابس بن ابی شبیب شاکری» در کربلا میکند دشمن جرات ندارد در کربلا به عابس حمله کند و میگوید
وقت آن آمد که من عریان شوم جسم بگذارم سراسر جان شوم
حسین با این شعر بچه ها را یک پارچه شور و هیجان و قدرت میکند و تپه ها را تصرف میکند موقعیت شهید اسکندرلو را ببینید.
به نزدیکی فکه که رسیدید یاد شهید فضلی در سال 61 و یارانش باشید، خرداد سال 61 گرمای سوزان رمل ها که از آنها آتش می ریزد بیرون بچه ها تشنه در حال جان دادن یک مرتبه ابرها که دارند حرکت می کنند به سمت شمال ایران، تعدادی ابر می آید روی فکه ابرها جمع می شود و باران می بارد...
من مطلبی با باران دارم که می گوید: --- همه قطره های باران از یک چیز می ترسند اولا تو کویر بیافتند چون قبل از رسیدن به زمین تبخیر میشوند خود را می توان به جای قطره ای باران گذاشت و نوشت؛ دیگر اینکه برای قطره امکان بازگشت به دریا وجود نداشته باشد و قطره امیدوار است وقتی بارش کرد دوباره به دریا برسد و دوباره پرواز کند به آسمان برود و دوباره بیاید زمین
دیدم که قطره باران ها دارند صحبت میکنند و گفتند: در این زمین رملی فکه اگر برسیم که همه نابودیم ناله شهدا را در این منطقه اگر گوش های دل را باز کنیم می توان شنید و این قطرات باران که بر گونه شهیدان ریخته است، جزئی از جسم انان شده است.
بعد از فکه شما را میبرند به یک پاسگاه به یک منطقه به نام طاوسیه دنبال گردان کمیل بگردید قسمتی را عراقی ها کنده بودند کانال بود تا نتوانیم جلو تر بریم گردان کمیل آمده یکی از این کانال ها را گرفته و تا 20 کیلومتر نفوذ کرده در خاک عراق؛ بقیه جبهه ها عقب تر از گردان کمیل مانده اند و در بین دو تا لشکر دشمن شهید امینی دارد، از دهانش خون می آید خون این قدر شفاف است همان لحظه شکار شده است و از او عکس گرفته شده است.
همان طور که عبور می کنید وصیت نامه شهید امینی را بخوانید آنجا وصیت میکند بعد ها سال 71 آن وصیت نامه در آمد؛ در وصیت نامه نوشته است: امروز روز سوم هست که در محاصره هستیم آب و آذوقه تمام شده است همه تشنه و لب ها ترک خورده و در انتهای کانال شهدا آرمیده اند؛ شهیدان سیراب هستند....
کانال کمیل یک دریاست یک کربلاست می توانید باشهید امینی دوست بشوید آنجا سراغ شهید آوینی را بگیرید، بعد می رسید به تپه رشیدیه یک گودالی است توی والفجر مقدماتی بچه های زخمی خودشان را سینه خیز
می رسانند آنجا و عقب نشینی کردند یک عده به سمت کانال کمیل رفتند و یک عده هم آنجا رفتند. در این مکان 80 پرچم شهید زده شده است و حدود 300 شهید آوردیم و 80 شهید از همین جا بود و اسمش را مقتل یا کربلای ایران گذاشتیم؛ وقتی اوینی شهید گفت می آیم فکه را مکه کنم تا می آید آنجا را آباد کند تا مردم سر و پا برهنه شوند و به جای مکه در فکه بیایند. آوینی حرکت کرد نزدیک مقتل شهدا شد و یک مین شهید آوینی را شهید کرد از جائی که شهید آوینی شهید شده تا مقتل دو تا مسیر است: یکی مسیر رفت تا مقتل و یک مسیر برگشت و آنجا را هروله کنان بروید؛ هروله در مکه بین صفا و مروه انجام میشود آنجا حتما هروله کنید و هر چه می خواهید از خدا بخواهید 80 شهید آنجاست.
سپس از اینجا به سمت حسین خرازی و به حمید باکری می رسیم، به همت می رسیم؛ ولی وقت بنده تمام است.
توی دشت آزادگان و منطقه طلاییه
گر مرد رهی میان خون باید رفت از پا فتاده باید سرنگون رفت
همت سوار موتور تریل بود و دنبال تانک های دشمن میرفت با شلیک یکی از تانک ها سرش از بدنش جدا شد در کنارش دشت دیگری هست آنجا هم فریاد دارد بیاد بگویید حمید باکری وایسا باهات حرف داریم حمید باکری وصیت کرد و گفت بچه ها امشب دعا کنید همه شهید بشوید چون اگر زنده بمانید از 3 حالت خارج نیست
یا بعد جنگ از گذشته پشیمان میشویم
یا بی تفاوت میشویم
و یا از کنار گذاشتن ارزش ها دق میکنیم
بگوییم حمید بر گرد ولی نمی خواهیم دق کنیم و می خواهیم بگوییم دسته چهارمی است که می خواهیم راه شما را ادامه بدیم.
از شلمچه و کربلای پنج بگویم قرار گاه نجف و شوشتری همان جا بود و اسمش را گذاشتیم امام رضا در سال 65 دشمن موقعیت امام رضا را از روی عکس هوائی پیدا کرده بود.
به شوشتری گفتیم چرا گفتی امام رضا این مقر و موقعیت را؟ گفت اینجا جای پای امام رضاست امام رضا وقتی می خواهد بیاید ایران از خوزستان گذشته است پس شلمچه هم جای پای 400 شهید است و هم امام رضا.
آنجا دو رکعت نماز بخوانید و زیارت عاشورا بخوانید...


راهنمای راهیان نور ولایت (قسمت 1)
برای اولین بار پس از جنگ قفل خاطرات حاج حسین الله کرم شکست.... محسن وزوایی و یارانش مقر توپخانه را گم کردند تا اینکه ....

 

"عماریون"- حاج حسین الله کرم در جمع نخبگان بسیجی سخنان مهمی در خصوص آداب سفر زیارتی راهیان نور بیان فرمودند؛ لازم به ذکر است این سخنان برای نخستین بار پس از جنگ ایراد شده است. متن سخنان گرانقدر مسئول شورای هماهنگی حزب الله در پی می آید:

بسم الله الرحمن الرحیم
هنگامی که رسول خدا به معراج رفتند؛ همه ملائک به ملاقات آمدند و عرض ادب و ارادت کردند یکی از فرشتگان مقرب الهی برای خوش آمد گوئی خدمت پیامبر نیامد. پس از بازگشت رسول خدا از معراج به زمین، آن فرشته مورد توقیف قرار گرفت که چرا به رسول خدا احترام نگذاشته است،فرشته عذر خواهی کرد و برای گفتن عذر خدمت رسول خدا به زمین آمدو گفت نمازی خواندم که 25 هزار سال طول کشیده این هدیه برای امت تو باشد، که شما من رو ببخشید، پیامبر فرمودند که من شما را بخشیدم ولی امت من یک چیزی بالاتر داردو آن صلوات بر محمد و آل محمد است؛ از این روست که نماز بدون صلوات پذیرفته نیست البته در درون صلوات مفاهیم گسترده ای است که موضوع امروز ما نیست، مفاهیمی چون ارادت به رسوال خدا و اهل بیتش و ولایت آنها؛ آنها که پشت ماشین هایشان در خیابانها نوشتند فقط خدا، این کار صهیونیستی است چون این کار یعنی اینکه ما کار به امامت و نبوت و ولایت و ولی فقیه نداریم و فقط خدا؛ در حالی که خداوند می فرماید اولی الامر اهل بیت هستند و ما باید از همه انها اطاعت کنیم و باید در این مفاهیم عمیق بشویم تا رستگار بشویم.

جریانات یک سال و نیم گذشته از افرادی بوجود آمد که از بی توجهی به مفاهیم صلوات و توجه به اهل بیت و جانشین اهل بیت که ولایت فقیه باشد دست برداشتند وفصل الخطاب بودن ولایت فقیه را نپذیرفتند و عاقبت به خیر نشدند؛ خدایا ما را به حق امام حسن عسکری(ع) عاقبت به خیر بگردان.
برای اولین بار است که در عمرم میخواهم برای شما خاطره بگویم، بنده هر کجا که دعوت میشوم برای خاطره میگویم که نه بنده داستان گو هستم نه نقال؛ مسائلی که تشخیص میدهم مسائل روز جامعه است و حاضر نیستم وقت آقایون و خودم را در راستای خاطره گوئی بگذارم اما از آنجائی که شما میخواهید راهی جبهه های نور بشوید میخواهم به شما بگویم که قدم به قدم کجا بروید و چه کار کنید؟
این مطالبی را که مقداریش را خدمت شما میگویم.. ارزشمند برای شماست از امام عسکری هم مسئلت دارم مطالبی که خدمتتان عرض میکنم در خور شان شما عزیزان باشد.
بنده اصلا موافق نیستم نخبگان از مردم جدا بشوند چون اگر قشری از مردم جدا شوند درست است که رشد میکنند اما ممکن است که مسائل اجتماعی خاصی بوجود بیاورند چون در دنیا این دیدگاه ها هست کسانی که معتقد به نخبه گرائی و کسانی که معتقد به توده گرائی هستند. دنیا به اینها میگویند مردم فریب؛ نخبه گرائی هم نوعی پذیرش دیکتاتوری فردی است.
ما باید به سمت این برویم که نخبه و توده دست در دست هم داشته باشند وقتی نخبه را از درون مدارس میکشیم بیرون مدرسه افت میکند چون مدرسه تهی از نخبه رشد نخواهد کرد به هر حال نمیخواهم وارد این بحث بشوم چون ممکن است فردی هم معتقد به نخبه گرائی باشد.
به هر حال عرض کردم که امشب میخواهم فقط خاطره بگویم و این حاشیه ها را گفتم.

چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد
چه نیکو تر مرغی که از قفس پریده باشد
پر وبال ما را بریدند و در قفس گشودند
چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد

میخواهید به جبهه بروید مثل کسانی بروید که در قفس بازه اما چون درهای شهادت بسته شده است مثل اینکه بال و پر ما را زده باشند و دیگر قادر به پرواز نیستیم شهدا کسانی بودند که قفس رادیدند، قفس تن را اما آن قفس تن را شکستند چه نیکو تر آن مرغی که از قفس پریده باشد شهدا کسانی بودند که قفس این تن را شکستند و به آسمان ها رفتند اما ما کسانی هستیم که میبینیم در قفس بازاست اما نمیتوانیم پرواز کنیم چرا که در شهادت بسته است. اولین مکانی که شما میرسید دو کوهه است. یاد دو کوهه به خیر که مدینه اهل البلا بود یاد صبحگاه دو کوهه به خیر که شاهد قدوم اهل بیت بود یاد بسیجی به خیر که ضریب اخلاص بود. یاد گلوله ها به خیر که قاصد وصل یا وصال بودند یاد خمپاره ها به خیر که پیغام وصل همراه داشتند یاد مین به خیر که سکوی پرتاب بود یاد بی سیم به خیر که رابط ما و آسمان بود. یاد خاکریزها به خیر که گودال های لغزانیت های ما را پر میکرد یاد سنگر به خیر که آخرین آشیانه پرستوها بود. یادسنگرهای استراحت بخیر که استراحت در آن زمین میخورد بچه ها وقتی که از سنگر هائی که آشیانه پرستو ها بود می آمدند در سنگرهای استراحت؛ راز و نیاز و عبادت و نمازهای نافله و اینها شروع میشد اماجبهه فقط راز و نیاز و عبادت نبود، خنده بود، کشتی گرفتن بود. تو سرو کله هم زدن بود فقط این نبود که بعضی ها برای شما تعریف میکنند یه سجاده و یه تسبیح و همش ذکر صلوات اصلا این طوری نیست همین طوری که شما هستید با هم زندگی میکنید با هم میگویید و میخندید اما در کنار این گفتن و خندیدن ها راز و نیاز هم بود شب ها کنار سنگرها به دور از چشم هم دیگردر گوشه ای خزیدن و به یاد او سخن گفتن و ناله زدن در درون قبری خزیدن تمرین حرکت به دنیائی دیگر را انجام دادن؛ مفاهیمی که عرض کردم وقتی میبینید با اینها سر و کار دارید یعنی دو کوهه که وارد میشوید دو کوهه نخیله امام بود همان نخیله ای که در آن امام حسن مجتبی عمل نکرد نخیله ای که هرگز حرکتی نداشت که در صفین در برابر امیر المونین بایستند. نخیله ای نبود که خوارج ساز بشه. نخیله ای نبود که نخبگانش طلحه و زبیر بشوند بروند جنگ جمل به پا کنند؛ دو کوهه نخیله ای بود که انسانهای خالص همان طور که گفتم یاد بسیجی به خیر که ضریب اخلاص بود یاد فهمیده ها به خیر که قبل از تکلیف به تشییع رفتند قبل از اینکه به سن بلوغ برسند قبل از اینکه تکلیف داشته باشند تشییع شدند شما دارید چنین جائی میروید نخیله ای که شاهد قدوم اهل بیت بوده که مدینه اهل بلا بوده بنا بر این هر گوشه اش میتوانید قدم بزنید، راه بروید، به ساختمان گردان کمیل برید، به گوشه و منطقه ای که بر و بچه های تخریب در آنجا بودند.
یاد بیاورید که مین سکوی پرتاب بود دو تا فکر است یک عده میگویند روی مین رفتن اولین اشتباه است اما مین های جبهه این طور نبود جبهه مین را سکو میدانست برای اینکه به آسمان پرتاب بشود اشتباه نمیدانست گرچه مین را خنثی میکرد گر چه آن را جمع میکردند اما گاهی مواقع دشمن شب قبل میدان مینی گذاشته بود وقتی ما میخواستیم برویم، مسئول تخریب که میگفتیم تخریب چی روی مین میرفت اما خودش را میغلتاند که در کنار بدن تکه تکه شده اش مین های بیشتری را خنثی کند تا دوستان دیگرش بتوانند عبور کنند یا خودش را روی موانع مینداخت روی سیم های خار دار می انداخت تا بچه ها پایشان را روی او بگذارند تا بقیه آسیب نبینند، دوکوهه این چنین جایی است، حتما بپرسید بچه های تخریب کجا بودند بروید آنجا اگر شب بروید شاید بهتر باشد اگر اهل دعا باشید آنجا کمیلی بخوانید اگر صبح است زیارت عاشورائی بخوانید اگر شب دل به دریا بزنید و مثل یه بسیجی دریا دل دو رکعت نماز آنجا بخوانید از آنجا که شما می آیید بیرون شما را میبرند از دو کوهه به سمت دو یا 3 شهر اندیمشک و درفول و شوش دشمن میخواست این سه شهر را بگیرد و ارتفاعات زاگرس را از ایران جدا کند تا بتواند منطقه نفت خیز خوزستان را از ایران جدا کند.
بنا بر این این دوکوهه که برای سربازهای امریکائی ساخته شده بود که هر وقت شوروی خواست از ایران عبور کندو بیاید به خلیج فارس و منطقه را بگیرد و راحت تصرف کند، آمریکائی ها به اصطلاح خودشان به کمک ما می امدند و این پادگان دو کوهه رو ساختند تا امریکا بیاید و هلی برد شود. از تنگه دفاع کند، پس تنگه جائی است که ارتفاعات زاگرس را از ایران مرکزی جدا میکند. این طرح امریکائی ها برای دفاع در برابر شوروی؛ حالا که انقلاب شد امریکائی ها رفتند برای عراقی ها این طرح را اجرا کنند تا با گرفتن این سه شهر خود را به ارتفاعات زاگرس برسانند تا با گرفتن پشت دو کوهه بتوانند خوزستان رو از پل دختر و تنگه فنی که به هر حال عبور و مرورش سخت بود جدا کنند، شما از چنین منطقه ای عبور میکنید اهمیت نظامی فوق العاده دارد از دو کوهه می آیید پلی است که روی این پل عراقی ها را متوقف کردیم، روی پل رودخانه کرخه ما توانستیم با آر پی جی و اسلحه های سبک جلوی تانکهای دشمن را بگیریم از روی پل آهسته حرکت کنید شما وارد زمین هائی میشوید که خو ن شهدا در هر نقطه ای ریخته شده است؛ اگر خوزستان از ایران جدا میشد و مثل شاهان که در دویست سال گذشته هر کدام بخشی از سرزمین ها رو واگذار کرده بودند و مهمترین منطقه رو که بحرین بود محمد رضا واگذار کرد؛ امروز ما 11 درصد نفت خلیج فارس را داریم در حالی که اگر بحرین برای ایران بود حدود 40 درصد نفت خلیج فارس را میتوانستیم در اختیار داشته باشیم، به علت عدم آگاهی بحرین را مستقل میکنیم و این ذخایر را از دست میدهیم خوزستان با خون شهیدان نگه داشته شده است.
حمله به خوزستان فقط مفهوم جدائی خوزستان از ایران نبود بلکه هدف شکست دادن انقلاب اسلامی بود بعد کرخه میرویم به سمت فکه که مرز ایران و عراق در شهرهای ما بود 70 کیلومتر باید بروید داخل وقتی از پل عبور میکنید یک سری تپه است، این تپه ها اهمیتش این است که 250 قبضه توپخانه اینجا مستقر کرده بودند که و با این ها شلیک میکردند به سمت سه شهر دزفول، اندیمشک و شوش تا مردم این منطقه راتخلیه کنند و به دولت مرکزی فشار بیاید تا آنها بتوانند اهداف نظامی و غیر نظامی خود را انجام بدهند تا بتوانند نیروهای پیاده خود را وارد عمل سازند...
ادامه دارد ....

تئاتر و تهاجم فرهنگی در ایرن+تصاویر

دنیای ما، برای تأثیر گذاری بیشتر و تغییر ذهنیت ها، زبان هنر را انتخاب کرده و با مردم سده 21، با این زبان سخن می گوید و در چنین اوضاعی سزاوار است تا اصحاب اندیشه و فرهنگیان برای هنر ارزش بیشتری قائل شوند و با حمایت و هدایت، زمینه ی اعتلای هنر را فراهم آورند تا هم مجموعه ارزش مند میراث فرهنگی موجود که سرمایه ای گران بها است حفظ نمایند و هم به اعتلا، استقلال، عزت و نشاط ملی کمک کنند.
فرهنگ و تهاجم فرهنگی
واژه شناسان در کتاب های لغت، واژه فرهنگ یا فرهنج را به ادب، تربیت، دانش و معرفت، حکمت و فضیلت، آداب و رسوم، سیرت و سنت و مجموعه ی علوم و معارف و هنرهای یک قوم و ملت، معنا کرده اند.1
باری، فرهنگ سرمایه ی معنوی یک ملت به حساب می آید و مانند خونی که در بدن جاری است در همه ی شئون زندگی انسان جریان دارد. آینه شفافی است که شخصیت علمی، عملی، عقلی و احساسی یک قوم در آن انعکاس می یابد و روح و جان هر تمدنی را تشکیل می دهد که در حقیقت، تمدن ها نمود و نشان ظاهری فرهنگ ها هستند.
استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت می گیرد و ساده اندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکان پذیر است. بی جهت و من باب اتفاق نیست که هدف اصلی استعمارگران که در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگی جوامع زیر سلطه است.
DSC_8685
با توجه به توضیح یاد شده وقتی بحث از تهاجم فرهنگی به میان می آید منظور از تهاجم به فرهنگ باید روشن باشد که تهاجم فرهنگی یعنی: تهاجم به ارزش ها، اخلاق، آداب، سنن و اعتقادات یک ملت، که مجموعه ی این گونه مسائل شخصیت و هویت ملت را می سازد و نیروی مهاجم سعی دارد تا از طریق دگرگونی اندیشه ها و ارزش ها در هم شکستن اصول اخلاقی، سست کردن باورهای دینی، تغییر و تبدیل آداب و سنن اجتماعی، ملت مورد نظر را به پوکی و پوچی بکشاند و چون آنها را از لحاظ شخصیتی تضعیف و روحیه ی استقلال و قدرت مقاومت را از آنان گرفت اصول فکری خویش را القا و فرهنگ و باورهایش را بر آنها تحمیل می کند.
رهبر معظم انقلاب در این خصوص  می فرمایند:
«مسئله تهاجم فرهنگی که بنده بارها از آن اسم آورده ام و حقیقتا و قلبا و روحا نسبت به آن حساس هستم دو شاخه ی اساسی و مهم دارد که هر دو شاخه برای شما قابل توجه است: یکی عبارت از: جایگزین کردن فرهنگ بیگانه به جای فرهنگ بومی است و این ادامه ی همان کاری است که در دوران پهلوی به صورت آزاد و نرخ شاه عباسی انجام گرفته است که با پیروزی انقلاب اسلامی بحمدالله قطع شد و اینها دارند فشار می آورند که همان کار باید انجام بگیرد. شاخه دوم عبارت است از: حمله به جمهوری اسلامی و ارزش های جمهوری اسلامی و ارزش های ملت ایران که از طرف فرهنگی، با نوشتن و تهیه فیلم و نمایش نامه ها و تنظیم کتاب ها و فصل نامه ها و با هدایت بیگانه امروز در کشور ما انجام می گیرد.»
DSC_9048
تئاتر چیست ؟
تئاتر واژه‌ای است یونانی در لغت به معنای چیزی که به آن نگاه می‌کنند. در فارسی به تئاتر «نمایش» می‌گویند.
پیشینه تئاتر به رقصهای اولیه بشر به هنگام جادوی طبیعت و حیوانات باز می‌گردد. بشر با انجام این حرکات نمایشی سعی در تسخیر نیروهایی داشت که هدایتشان در دست او نبود.
در تئاتر از همکردی (ترکیبی) از سخن، حرکات، موسیقی، رقص، صدا و نور برای اجرا بهره گرفته می‌شود.
هنر تئاتر در ایران پیشینه‌ای دراز دارد و سبکی از آن در نمایش‌های تعزیه نمود یافته‌است. در کتاب تاریخ بخارا آمده‌است که نمایش ایران از آیین اسطوره و شعایر برخاسته‌است. اولین تئاتر ایران در شهر رشت شروع به کار کرد.[نیازمند منبع] نخستین تئاتر زنان در ایران نمایش آدم و حوا بود که توسط جمعیت نسوان وطنخواه در تهران اجرا شد.
در واقع می توان به تعبیری گفت : تاتر یک جریان فرهنگی است که پیام خود را بر مرکب نور، رنگ، آهنگ و می نشاند و آن را به مخاطب ابلاغ می کند.
در کلمات حکمت بار حضرت علی علیه السلام بر همین سیاق، منتهی با تعبیر دیگری، در مورد ارزش انسان آمده است: قیمه کل امرء ما یحسنه؛ آن منزلت هر انسانی به کار زیبا و نیکی است که ارائه می دهد.
46_891022_L600
ما وقتی ارتباط سه جمله ی پر محتوای فوق را دریابیم چنین نتیجه می گیریم که زیبایی ها هنگامی جلوه می کنند که منشأ آنها عقل سالم از یک سو و دانش و آگاهی لازم از سوی دیگر باشد. پس هر کس که آفریننده ی زیبایی باشد هنرمند است و هنر چیزی جز نتیجه ی آمیختگی اندیشه و آگاهی نیست. البته تخیل و احساس در هنر، به منزله ی حرف ربط در جمله است که اهمیت ویژه ای نیز دارد.
به تعبیر دیگر باید گفت: هر هنری عناصری دارد که هر گاه با هم ترکیب شوند، هنر به وجود می آید، ولی سه عنصر به صورت مشترک در همه ی هنرها وجود دارد: اندیشه، تخیل و احساس.
هر گاه در یک اثر هنری مایه های تعقل و تفکر فزونی یابد آن اثر گرایش فلسفی خواهد یافت و اگر عنصر تخیل افزایش پیدا کند، اثر از واقعیت های محسوس و حتی معقول منفک شده و به وادی حماسه ها، افسانه ها و اساطیر وارد می شود و اگر عنصر احساس، نسبت به دو مورد دیگر بیشتر شود اثر را به دنیای تغزل و رمانتیسم می کشاند.
at2
رسالت دگرباشان مشروطه در ابتذال تئاتر در ایران
تئاتر به شیوه کنونی  چنان که گفته شد، همانند دیگر پدیده های غربی از اروپا به ایران آمد و از همان آغاز لباس غربی به تن داشت. تاریخ تئاتر در ایران نه تنها افتخار آمیز نیست بلکه به سبب این که بخش عمده ای از افتخارات این ملت از طریق تاتر مورد تهاجم قرار گرفت در ذهن و اندیشه ی ملت ایران متهم و مجرم شناخته می شود.
تئاتر در گذشته (پیش از پیروزی انقلاب اسلامی) رسالتی جز تخریب شخصیت افراد، تحقیر ارزش های دینی و ملی، تغییر هویت فرهنگی و انسانی و ایجاد روحیه حقارت در برابر پیشرفتهای صنعتی غرب، هدف دیگری را تعقیب نمی کرد.
سوغاتی غربی ها که از طریق نمایشنامه های  به ملت ما اهدا می شد در راستای منافع پست غربی ها و از طریق مسائلی چون: از خود بیگانگی، غرب گرایی، غارت اصالت ها و ارزش های فرهنگی و اخلاقی انجام می گرفت. همه ی این برنامه ها در زیر پوشش شعارهایی چون مبارزه با خرافات، کهنه پرستی و ارتجاع جلوه می کرد و البته اگر در مجموعه ی کارهای سینمایی گذشته، چند اثر سینمایی مفیدی وجود داشته که در این مسیر نبوده، به قدری اندک است که نمی توان آنها را در جریان عظیم و بنیان بر افکن سینمای منحط و مبتذل به حساب آورد.
از کسانی که در عرصه ی ادبیات، به ویژه ادبیات نمایشی به فرهنگ و آرمان های فرهنگی ما تهاجم کرد و راه را برای ترویج و توسعه ی فرهنگ غربی هموار ساخت «میرزا فتحعلی آخوندزاده» بود. او در سال 1228 شمسی ( سال تحمیل قرارداد ننگین و ذلت بار گلستان از سوی روسیه به ایران)، در «نوخا» از نواحی «شکی» به دنیا آمد، سالی که بخشی از سرزمین عزیز ایران مانند: قراباغ گنجه، شیروان، قبه، دربند، شکی، باکو و قسمتی از طالش و تمام داغستان و گرجستان، از فلات ایران جدا شد.
DSC_8824
پس از سلطه روس ها بر زادگاه «میرزا فتحعلی» خانواده اش راهی تبریز شدند و به این سوی ارس مهاجرت کردند. او تا پیش از شروع دوره ی دوم جنگ های ایران و روس، در ایران ماند و عاقبت به همراه عمویش «آخوند حاج علی اصغر» که مردی فهیم و بهره مند از علم و ادب، «میرزا فتحعلی» را به عنوان پسر خوانده خود در زندگی پذیرفته بود به همراه «عباس میرزا» نایب السلطنه به شهر گنجه ی قفقاز رفت.
«میرزا فتحعلی» بشدت تحت تأثیر تلقین ها و افکار انحرافی مربی خط نستعلیق خویش «میرزا شفیع» قرار گرفت. میرزا شفیع در میان علمای ماورای ارس به بی دینی شهرت داشت و سرانجام «میرزا فتحعلی آخوند زاده» راهی تفلیس شد و در آن جا نخست به عنوان دستیار مترجم زبان های شرقی و پس از شش ماه به مقام مترجمی رسمی رسید.
7
تسلط «آخوند زاده» به چهار زبان رایج در ناحیه ی قفقاز به ویژه زبان روسی و آشنایی با مکتب های ادبی اروپا و نگارش آثار ادبی، موجب گردید تا در عرصه ی ادبیات جدید ایران جایگاهی را به دست آورد و شهرت او بیشتر به آثاری است که در ادبیات نمایشی نوشته است.
«میرزا فتحعلی» تئاتر را «اشرف فنون یوروپا» دانسته و آن را «متضمن قواید ملت و مرغوب طبایع خوانندگان» می داند و فن «دراما» را در تهذیب اخلاق مردم موثر تلقی می کند. به همین دلیل شالوده ی آثار هنری خود را در قالب این فن بنا نهاد و دست به خلق شش نمایش نامه زد که پنج نمایش نامه ی: حکایت ملا خلیل کیمیاگر، حکایت موسیو زوردان، حکیم نباتات و درویش مستعلی شاه، مشهور به جادوگر، سرگذشت وزیر خانه لنکران، حکایت خروس دزد افکن و سرگذشت مرد خیس.
DSC_9077
در فاصله ی سال های 1266/ 1850 تا 1269/ 1852 نوشته شدند و ششمین آن یعنی «حکایت وکلای مرافعه ی شهر تبریز» در سال 1272/ 1855 نگارش یافت. حوادث تمامی نمایش نامه ها در جغرافیای قفقاز و مناطقی که همگی مسلمان نشین هستند، روی می دهد. افراد و عناصر نمایش ها، بومی و از اهالی همین نواحی اند. زمان همه ی رویدادها تقریبا نیمه ی سده نوزدهم است. همه ی این نمایش نامه ها به اصرار «میرزا فتحعلی» در پرداختن به مسائل روز تأکید می کند.
مضامینی که «آخوند زاده» برای طرح آنها در متن نمایش نامه های خود اصرار دارد از این قرار است:
1. تأکید بر ناآگاهی و بی فرهنگی مردم مسلمان؛
2. هجوم به عقاید خرافی رایج در بین مردم؛
3. عشق و روابط سنت شکن در میان عناصر نمایش نامه.
DSC_8824
«آخوند زاده» یکی از عناصر مؤثر و از بانیان نفوذ اندیشه های غربی و غرب گرایی در ایران است او با نوشته های خصمانه خود، علیه دین و دین داری و انتقاد از پای بندی به اخلاق اسلامی، مبارزه ای گسترده را آغاز کرد او می گوید:
«ای کاش کسی پیدا شده و ملت ما را از رسوم نکوهیده ی اسلامی آزاد نمودی، اما نه به رسم نبوت و امامت که خلاف مشرب من است بلکه به رسم حکمت و فیلسوفیت»... اگر جهنم راست است، خالق رحیم و عادل در نظر ها یک وجود نامحبوب، یک وجود مکروه و ظالم مشاهده می شود و هر آینه دروغ است، پس ای عالمان دین، چرا بی چاره عوام را از نعمات پروردگار عالم محروم می سازید؟ چرا عیش او را تلخ می کنید؟ و چرا نمی گذارید علوم و صنایع یاد بگیرد؟ دنیا محل اقتباس است. اما بدانید که جهنم و بهشت مسلمانان هر دو در شمار لغویات است. در شمار اهانت های فراوان «آخوند زاده» نظر کینه توزانه ی خود را در خصوص مراسم عبادی- سیاسی حج این طور ابراز می دارد:
برخی چنین می پندارند که اجماع مسلمانان در سفر حج برای ملت اسلام سودمند است و از درد هم دیگر آگاه می گردند... یکی از دیار «ختا» آمده و یکی از «هند» یکی به «آلاداغ» می رود یکی به «قراداغ».
12
از این اجماع چه طرفی می بندیم جز این که خسارت زیاد برده ایم و تا زیان بیابان عربستان را به نوید صدقه، به کمال بی غیرتی معتاد کرده ایم. البته جریان غرب گرایی، تنها از طرف «میرزا فتحعلی آخوند زاده» ترویج و حمایت نشد بلکه در این جریان چهره های مشهور دیگری نیز هستند که در مقاطع حساس، خوش خدمتی خود را به غرب و دشمنی خویش را به فرهنگ و ملت مسلمان ایران ابراز داشته اند که یکی دیگر از این چهره ها، که راه «آخوند زاده» را ادامه داد «میرزا ملکم خان» ارمنی و بنیان گذار یکی از لژهای «فراماسونری» در ایران است. او برای پیش برد افکار بیمار و وابسته ی خود شیوه های جدیدی اتخاذ کرد و آن این که افکارش را در پوششی دینی و ظاهری مذهبی ارائه می نمود. او می گوید:
چنین دانستم که تغییر ایران به صورت اروپا کوشش بی فایده ای است از این رو فکر ترقی مادی را در لفافه دین عرضه داشتم تا هم وطنانم آن معانی را نیک دریابند. دوستان و مردم معتبری را به یک محفل خصوصی (فراموش خانه) دعوت کردم و از لزوم پیدایش اسلام سخن راندم و به شرافت معنوی و جوهری ذاتی آدمی (اومانیسم) توسل جستم، یعنی انسانی که مظهر عقل و کمال است...
از چهره های دیگر جریان غرب گرایی «سید حسن تقی زاده» است او می گوید:
این جانب در تحریض و تشویق به اخذ تمدن غربی در ایران پیش قدم بوده ام و چنان که اغلب می دانند اولین نارنجک تسلیم به تمدن فرهنگی را در چهل سال قبل بی پروا انداختم.
«تقی زاده» به هنگام تدوین قانون اساسی بعد از مشروطیت می گفت:
«وقتی قوانین اساسی کشورهای مغرب زمین هست و می توان آنها را ترجمه نمود بحث برای چیست؟»
at3
هر گاه بخواهیم جریان غرب گرایی و به عبارتی تهاجم فرهنگی غرب را بهتر و بیشتر بشناسیم به سر فصل هایی از اعتقادات و دیدگاه های این جریان بیمار و وابسته اشاره می کنیم، سر فصل هایی که تقریبا همه ی نویسندگان و مبلغان این جریان، با عبارت های گوناگون آنها را بیان داشته و بر آن تأکید ورزیده اند:
1. باورهای دینی مردم را به مسخره می گیرند و به بهانه مبارزه با خرافات، اعتقادات و رفتارهای اصیل مسلمانان که ریشه در فطرت و منابع مطمئن دینی دارد را مورد حمله قرار می دهند.
2. دین را مساوی با نقل و علم را موازی با عقل معرفی نموده و در نهایت عقل را بر نقل ترجیح می دهند؛ چنان که «آخوندزاده» می گوید: «امروز خرابی کل دنیا حاصل ظهور دین آوران است.»
3. ستیزه جویی با عنصر عرب، به خاطر مبارزه با فرهنگ اسلامی.
4. تأکید بر تغییر خط فارسی و جای گزینی خط لاتین، با این استدلال که خط فارسی پاسخ گوی نیازهای دنیای متمدن ما نیست و در دنیا کاربرد بین المللی ندارد.
5. طرفدار بهره گیری آزادانه از جذابیت های جنسی و تسامح و تساهل نسبت به روابط زن و مرد. لذا اولین کسی که استفاده از این جذابیت ها را در ابتدایی ترین شکل آن وارد ادبیات ایران کرد، آخوند زاده بود.
6. حذف دین از شئون اجتماعی و سیاسی برای دست یابی به هر گونه پیشرفتی لازم دانسته و بر «جدایی دین از سیاست» تأکید می ورزیدند.
جریان غرب گرا، تهاجم فرهنگی خود را با چنین آهنگی توسط میسیونرها، اعیان و اشراف خوش گذران و عیاش، درباریان، مستشاران خارجی و روشن فکران وابسته که یا سر رشته ی بسیاری از تصمیم گیری های مهم کشوری را در دست داشتند و یا با فکر بیمار و قلم مسموم خود بهتر جریان تهاجم فرهنگی را فراهم می کردند. آغاز نمود و چهره هایی چون «آخوندزاده» ملکم خان ارمنی، تقی زاده، تدین، میرزا یعقوب، فروغی و امثال اینها، منادیان دل باخته ای بودند که خدمت فراوانی به گسترش فرهنگ غرب و غرب گرایی کردند.
DSC_8795
دوره جدید تهاجم
با اینکه ماجرای هدا گابلر نقل محافل شده و تمام کنشگران عرصه فرهنگ را به گرفتن مواضعی واداشت از آن جمله می توان به بیانیه یک طرفه هیئت مدیره خانه تاتر اشاره نمود، که با آن مقدمه شبه حقوقی اش مشکلی را حل ننمود. و هزاران سوال بی  پاسخ به این بیانیه باقی ماند.
هدا گابلر " فرزند فراموشی‌ها بود
هدا گابلر نوشته "هنریک ایبسن " از فیمینیست‌‌های افراطی اروپا؛ اولین تئاتری نبود که مضامین ضد اخلاقی داشت، بلکه با وضع موجود باید گفت آخرین تئاتر هم نخواهد بود.
هدا گابلر نوشته "هنریک ایبسن " از فیمینیست‌‌های افراطی اروپا؛ اولین تئاتری نبود که مضامین ضد اخلاقی داشت، بلکه با وضع موجود باید گفت آخرین تئاتر هم نخواهد بود.
47_891022_L600
* پرده اول
هنریک ایبسن و تفکراتش برای "تئاتر شهر " چهره چندان ناآشنایی نیست. برای مثال اواسط مهرماه گذشته بود که تئاتر "نورا " در سالن اصلی تئاتر شهر به روی پرده رفت. نورا همانند "هدا گابلر " چندان حاوی بازی‌های زننده نبود اما شاکله اصلی آن همان بود که اهالی تئاتر در هدا گابلر هم دیدند. افسار گسیختگی‌های آدم‌ها، عشق‌های نامشروع، مرگ اخلاق و از این قبیل...
دست‌اندرکاران نورا حتی در کاتالوگ معرفی تئاترشان هم با قلمی آهنگین! آورده بودند که کارها و نوشته‌های ایبسن حتی در اروپا هم با واکنش منفی مواجه شده و اروپائیان فکر می‌کنند تفکرات او سبب تزلزل بنیان خانواده می‌شود.
کسی معترض نورا نشد. فقط در یکی دو وبلاگ ارزشی در نقد نورا مطالبی نوشتند که البته انعکاس رسانه‌ای مناسبی نیافت و اکران نورا به دلایلی! با موفقیت و فروش بالا به اتمام رسید.
* پرده دوم
منطق می‌گوید برای کنترل یک بیماری واگیردار و البته شیوع یافته، اول از همه باید منشأ و مبدأ بیماری را یافت و با آن مقابله کرد. حتما همه ما قبول داریم که وقتی نوشتار و تفکرات نویسندگانی همچون ایبسن در کشور به مقیاس وسیع منتشر می‌شود و مورد توجه و مداقه قرار می‌گیرد، دیگر نباید توقع داشت تئاترهایی همچون نورا یا هدا گابلر تولید و اکران نشود.
چرا در فضاهای هنری، دیگر صدای اعتراض به آن صورتی که باید، بلند نمی‌شود. و آنقدر سکوت می‌کنیم تا یک خبرگزاری ارزشی به خود جرأت دهد از یک تئاتر حاوی مضامین مستهجن انتقاد کند و آنگاه است که همه ناگهان بیدار می‌شوند و سنگر گرفته در پشت سر انتقاد او، به انتقاد می‌پردازند و کار بدانجا می‌رسد که حتی صحبت از به محکمه کشاندن عوامل تئاتر هم می‌شود.
14133
* پرده سوم
این پرده را باید آنهایی ببینند که معتقدند گردانندگان گابلر و تئاترهایی از این دست "بدترین آدم‌های روی زمین هستند ".
آن هنگام نه چندان دور که در یکی از رسانه های کشور از "هنریک ایبسن " به عنوان یک مبارز با فساد اجتماعی اروپا " یاد می‌شد؛ آیا حواستان بود...؟!
آن هنگام که برخی مسئولان کشورمان در مراسم مختلف از دخترکان و زنان بدحجاب که بعضا دستی هم بر آتش بازیگری دارند، با سکه و لوح و تقدیر؛ تجلیل می‌کنند، چرا صدای آنان که باید، بلند نمی‌شود...؟!
چرا وقتی یک وبلاگنویس بسیجی تصاویری از تئاتر "هملت " را روی وبلاگش منتشر می‌کند و هشدار می‌دهد که این نحوه پرداختن به هنر در جامعه شهید داده ما صحیح نیست، همه شدیم اصحاب سکوت...؟!
چرا وقتی فلان بازیگر خانم به عنوان سخنگوی جشنواره جوان ایرانی انتخاب می‌شود، همه سر در لاک خجلت و سکوت فرو می‌بریم و جز چند وبلاگ ارزشی،‌ دیگر کسی جرأت نکرد در این زمینه به مسئولان اعتراض کند.
چرا وقتی یک خبرگزاری ارزشی از فضای غیر اسلامی و غیر شرعی یک جشنواره تئاتر دانشجویی خبر می‌دهد؛ هیچ مسئولی پاسخ قانع‌کننده نمی‌دهد و صدای قوه قضائیه هم به گوش نمی‌رسد.
گردانندگان "هدا گابلر " در زمینه پرداختن به سناریویی با این مضمون کار صحیحی نکرده‌اند. اما آیا همگی قبول می‌کنیم که این اتفاق در سایه خواب خرگوشی ما و مسئولان امر رخ داده است...؟!
* و پرده آخر
سالن اصلی تئاتر شهر در یکی از راهروهایش تابلوهایی دارد که شناسنامه تئاترهای اکران شده در سال‌های قبل در آنها جای گرفته است. اگر گذرتان به تئاتر شهر افتاد، حتماً به این تابلوها خوب‌تر نگاه کنید. شاید صحنه‌هایی مثل عکس‌های "هدا گابلر " را شما هم در آنها دیدید...

رقاصی روی سن به بهانه نمایش
یکی دیگر از نمایشهایی که فعالین عرصه فرهنگ را متعجب نمود نمایش نامه بود با نام اتللو این نمایشنامه با سبک فیزیکال و پرفورمنس اجرا شد. این سبک سبکی است که دیالوگی در نمایش وجود ندارد و بازیگر مجبور به استفاده از تمام توان حرکتی در صورت و بدن خود است تا حس خود را منتقل کند و جالب‌تر اینجاست که نمایش‌های شکسپیر همگی بر مبنای دیالوگ‌های سنگین و طولانی است و حذف دیالوگ و تأکید خانم تهرانی بر بیان داستان اتللو – تأکیدی که اکثر کارگردانان این‌گونه نمایش از آن امتناع می‌کنند- حرکات فیزیکی خاصی را پدید آورده است که بی شباهت با رقص های عاشقانه نبود.
این اثر در حالی جایزه بهترین کارگردانی تئاتر را از جشنواره تئاتر فجر دریافت کرده است که این نمایش بیشتر به آثار تولیدی پیش از انقلاب شباهت دارد.
تهرانی درباره ویژگی‌های اثر گفته است: این نمایش بدون کلام است و تاکید ما بیشتر بر حس‌های پنهان در نمایشنامه و شخصیت‌ها بوده است.
از نام این نوع از تئاترها و دیدن تصاویر منتشر شده از این اثر می‌توان نوع اجرا را نیز کاملاً درک کرد، نمایش‌هایی که بر مبنای حرکات موزون صورت می‌گیرد و جدای از مشکل اصلی آن در اختلاط زن و مرد، پوشش‌های نامتعارفی را هم ترویج می‌کنند.
جالب اینکه سحر افتخار زاده طراح لباس این اثر نیز از سوی منتقدان جهانی تئاتر جایزه بهترین طراحی لباس را نیز دریافت کرده است.
به نظر می رسد عده ای سعی دارند تا با اجرای این نوع از سبک برای اجرای آثار عاشقانه به صورت بی کلام و تنها بهره گیری از حرکات بدن نوعی ابتذال را در هنر تئاتر ترویج کنند در صورتی که بن مایه هنر متعالی و پاک است.
 بحث چالشی هنر امروز چیزی جز فیلم و سینما و موسیقی نیست و هرآنچه که از سروصدای رسانه‌ها به‌گوش می‌رسد و اعتراض مسئولان در آن بیشتر به چشم می‌آید مربوط به این شاخه از هنر است؛ بگذریم که بخشنامه‌ها و قوانینی هم که تصویب می‌شود همه و همه از این هیاهوها تأثیر می‌گیرد.
مسئله ای که در حوزه تئاتر دردآور است اینکه اولا در چند سال اخیر پیشرفت خاصی در این حوزه دیده نمی‌شود و عمده نمایش ها با هزینه دولت،‌علیه دولت ساخته و اجرا می شوند و البته در حوزه سینما هم به همین شکل است.
بیشتر تئاترها یا اجرای نمایشنامه‌هایی چون هملت، اتللو، مکبث و... هستند -که بارها و بارها در طول سال اجرا می‌شوند- و یا آنکه اقتباسی از همین نمایشنامه‌ها هستند. البته هستند کسانی که نمایشنامه‌های جدیدی را به‌روی صحنه ببرند اما متأسفانه موضوع خیلی از تئاترهای ما بر اساس یأس و ناامیدی است.
جدای از این داستان‌های عجیب و غریب، مشکل دیگری نیز در کارهای پرفروش وجود دارد و آن بازیگر چهره و خصوصاً بازیگر سینمایی است؛ سود سرشار سینما کارگردان تئاتر را هم وسوسه کرده است که از بازیگر سینمایی برای فروش کارهای خود استفاده کند؛ انتخاب نابه‌جایی که مثلاً در «منهای دو» داوود رشیدی شاهد آن بودیم و بازی بسیار ضعیف پگاه آهنگرانی و باران کوثری از ارزش کل کار نیز کاسته بود و بر صحت گیشه‌ای بودن این نمایش تاکید می‌کرد.
البته مشکل بدست آوردن گیشه تنها با بازیگر ستاره حل نمی‌شود! بلکه بیان موضوعات غیر اخلاقی، لباس‌های نامتعارف و غیر اسلامی، دیالوگ‌های سطحی و گاهاً رکیک ابزاری برای جذب مخاطب شده است.
به‌نظر می‌رسد وقتی که هنری مخصوص قشری خاص شود نوع نظارت مسئولان هم تغییر می‌کند و آن‌ها احساس آرامش بیشتری می‌کنند؛ همان آرامشی که در سینما بدلیل عام بودن آن نمی‌بینیم! نکته بسیار خنده‌دار اینجاست که عده‌ای از کارگردانان و بازیگران همواره بر نظارت‌های سرسختانه خرده می‌گیرند! آیا عدم نظارت دقیق مسئولان و سهل‌انگاری برخی از آن‌ها، حداقل‌های ارزش ما را تغییر داده است؟! آیا دیدن صحنه‌های رقص زنان، رقص زنان و مردان و رقص مردان در حد شرع و عرف ما بوده است؟! اگر حداقل‌های ما اینجاست که مسائل حادتر و غیراخلاقی دیگری را نیز خواهیم دید و آن روز زیاد دور نیست.
DSC_9136
رویای واقعی هالیوود
شاید به خوبی بتوان به این نکته اشاره کرد که نویسندگان و کارگردانان آنچه را که در فضای درونی خود با آن درگیر هستند و جزو آرزوهای خود به شمار می آورند سعی می نمایند در عالم ظاهر یا آنرا تقویت کرده یا به نوعی به تمسخر آن بپردازند اما آنچه که ماحصل کار است چیزی جز شیفتگی به این سبک زندگی و معشیت نیست.
تئاتر رویای هالیود نیز یکی از این تئاتر ها بود که با کمی دفت به عکسهای این تئاتر می توان به عمق تفکر دستاندرکاران این تاتر پی برد صحنه های عجیب و غریب و پوشش های خاص که حتی در لباسها سعی شده بود تا به نوعی به تبلیغ کالاهای صهیونیستی پرداخته شود.
این در حالی است وزیر محترم ارشاد در خصوص وضعیت اسف بار تئاتر تنها ذکر می کند که این طبیعت تئاتر است و ناظران ما تذکر داه اند در حالی که طبیعتی که بر فساد باشد به چه کار مسلمانی ما آید جناب وزیر؟
حمایت رسانه ای استکبار از نمایشهای مستهجن
شبکه خبری بی بی سی ‌این بار از سر حمایت و دفاع از عملکرد مسئولین برآمده و نوشته است: چالش دولت محمود احمدی نژاد با اصولگرایان و محافظه‌کارانی که تابوشکنی‌ها و جهت‌گیری رئیس جمهور را به سوی کاهش سخت‌گیریهای برآمده از اخلاق سنتی در عرصه‌های زیست اجتماعی و فرهنگی برنمی‌تابند، در هفته اخیر نیز نموداری را در حمله به نمایشنامه "هدا گابلر "، اثر درخشان هنریک ایبسن و دفاع مسئولان وزارت ارشاد از این نمایشنامه نشان داد!»
بی بی سی به این هم اکتفا نکرده و با مشی تفرقه افکنانه و شیطانی خود به قلم یکی از معاندان نظام نوشته است: «اما این بار محمد حسینی، وزیر ارشاد با تاکید بر آن که "هدا گابلر مشکل اخلاقی ندارد " و دو تن از مدیران ارشد او با گفتن جمله‌هایی چون "هدا گابلر هیچ‌گونه موارد غیر قانونی نداشت، نه فقط از نمایش و صدور مجوز برای آن دفاع کردند که معیارهای اخلاقی و سنتی محافظه کارانه منتقدان را، که سه دهه بر سیاست‌های فرهنگی جمهوری اسلامی حاکم است، رد کردند.»
نمایش نیست انگارانه هداگابلر به شکل مستهجنی در تهران به روی صحنه رفت و با تصمیم مسئولین هنرهای نمایشی و پذیرش اشکالات نمایش و نقد نمایندگان مجلس متوقف شد. این مساله خشم رسانه‌های بیگانه را برانگیخته است.
منبع:ندای انقلاب


<      1   2   3   4   5   >>   >
فهرست اصلی
آرشیو مطالب
امکانات