سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
پیوندها
طراح قالب

Powered By
BLOGFA.COM
دلنوشته یکی از حاضران استادیوم(به کدامین گنه مارا زدند)

چه ملایمتی برای این بی حرمتی که بر ما گذشت میتوان نوشت

این همه بچه ولایی ها مطلب زدن براش ، باز هم میزنن ، میدونی چرا ؟

چون دلشون خون شد ، باور نمیکنن اون اتفاقی که براشون افتاد تو بیداری باشه

چه باتومی خوردم انصافا

میدونی چرا ؟ چون داد زدم سر کسی که بچه هارو میزد گفتم بچه شهید میزنی؟!

کی به این ها اجازه این کارو داده بود ؟

آقای طواف کجاست ؟ به کی بگم که از این آدم چه فحشایی خوردم

دلم خیلی پره اما از کی به کی شکایت کنم ؟ به کی بگم پرچم یا زهرایی که بچه ها برده بودن استادیوم نیروی انتظامی چه وحشیانه پاره کرد

وای خدای من کی باور میکنه که چه اتفاقی افتاد . هر وقت که فکر میکنم خواب بوده به کبودیه دستم نگاه میکنم تا باور کنم این یادگاریه ، یادگاریه نیروی انتظامیه جمهوریه اسلامیه ایران .... اما به چه جرمی ... به جرم گفتن یا زهرا

 


سرهای زیادی شکست اما بدترش این بود که دل همه بچه ها شکست

برای من اونجاش جالب بود که هرچی فحش بلد بودن به ما دادن ، به ما که هیچ ، به بسیج دادن

کجا هستند اون هایی که دیروز پشت مارو خالی کردن و امروز پشت ما در اومدن

کسانی که خود رو به بی خبری میزنن اما با خبر بودن که چه اتفاقی قرار بود رخ بده ، ولی متحیرم چرا نمیگن

آقای رسایی شما که تو مجلس این اقدام نیروی انتظامی رو محکوم میکنی بیا بگو که چند روز قبل بازی بچه ها التماست رو میکردن که آقا بیا کمک کن کار ما گیره ، اما خودت هم میدونی که کنار کشیدی ولی خودت دیدی که چه باشی چه نباشی خدا کمک خواهد کرد شما وسیله بودی اما شما هم پشت مارو خالی کردی .. من هم رسیدم به جمله شهید آوینی که بچه حزب اللهی ها همیشه مظلومند


 

نه فقط آقای رسایی که تمام کسانی که امروز محکوم میکنن چطور میخوان با خبر بودنشون رو انکار کنن؟!!!!!!!

یکی از بزرگترین آرمان های انقلاب ما دفاع از مظلومان بود

اما حالا بچه های ما از دست ماموران حکومتی کتک خوردن تا نگن که یه جایی تو همین نزدیکیا یه سری شیعه رو قتل عام میکنن چون به کام وهابی هایی که قاتل این مردم هستند خوش نمیاد

فاین تذهبوا


فهرست اصلی
آرشیو مطالب
امکانات